گذرگاه عاشقی

!...تنها ترین...!

نوشته شده در دو شنبه 10 بهمن 1390برچسب:,ساعت 13:0 توسط سعید | |

 

 

یه آدمایی هستن که همیشه با حوصله جواب اس ام اساتو میدن ... !
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ میگن خوبم ... !
وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا میگرده , راهشون رو کج میکنن از یه طرف دیگه میرن                       که اون نپره ... !
همینایی که تو سرما اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون ... !
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش میگیرن تا از ... !
... ... اونایی که تو تلفن یهویی ساکت میشن ... !
اینایی که همیشه میخندن ... !
اینایی که تو چله زمستون پیشنهاد بستنی خوردن میدن ... !
همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن ... !
اینا فرشتن ... !
تو رو خدا اگه باهاشون میرید تو رابط
ه , اذیتشون نکنین ... !
تنهاشون نذارین ؛ داغون میشن

نوشته شده در یک شنبه 25 دی 1390برچسب:,ساعت 12:39 توسط سعید | |


 

 
 
 
 
 
 
 
 
دلم خيلي گرفته ...
 
امشب دلم گرفته. يك بغض تلخي توي گلومه كه راه نفسم را بسته. حس غريبي دارم. حس دلتنگي لحظه غروب. تا حالا شده كنار دريا باشي و به غروب خورشيد نگاه كني در حالي كه غم سنگيني توي دلت خونه كرده باشه و نتونه مانع گريه هات بشي؟ احساس دلتنگي يك غروب ابري و پاييزي را دارم. حس عجيبي دارم. احساس يك شاپرك كه توي تار عنكبوت گرفتار شده. احساس يك پرنده كه بالش زخميه و نمي تونه پرواز كنه. احساس يك پرستو كه از آشيونش دور مونده. دلم عجيب گرفته.... دلم مي خواد فرياد بزنم، اين قدر بلند كه تا اون بالا بالاها هم بره و خدا هم بشنوه. شايد چاره كنه. شايد يك نگاه به دل زخمي من هم بندازه. دلم مي خواد فرياد بزنم. دلم مي خواد گريه كنم. دلم خيلي گرفته، خيلي.....

 

نوشته شده در یک شنبه 25 دی 1390برچسب:,ساعت 12:11 توسط سعید | |

 

 

چی تو چشماته که تو رو اینقدر عزیز میکنه

این فاصله داره منو بی تو مریض میکنه

این که نگات نمیکنم یعنی گرفتار توام

رفتن همه ولی نترس من که طرفدار توام

هر چی سرم شلوغ شد رو قلب من اثر نداشت

بدون تو دنیای من انگار تماشاگر نداشت

منو نمیشه حدس زد با این غرور لعنتی

هیچ وقت نخواستم ببینیم تو لحظه ی ناراحتی

خواستم نبخشمت یکی ازت تعریف کرد

دیدن تنهایی تو منو بلاتکلیف کرد

بیا و معذرت بخواه از جشنی که خراب شد

از اون که واسه انتقامم از تو انتخاب شد

هر چی سرم شلوغ شد رو قلب من اثر نداشت

بدون تو دنیای من انگار تماشاگر نداشت

منو نمیشه حدس زد با این غرور لعنتی

هیچ وقت نخواستم ببینی تو لحظه ی ناراحتی

 

 

 

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:,ساعت 18:30 توسط سعید | |

 

 خيال تو 

 

پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست

حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست

شعر زلال جوشش احساس های من

از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست

يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است

اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست

خم شد- شکست پشت دل نازکم  ولی

بار غمت ـ عزيز تر از جان ـ کشيدنی ست

من در فضای خلوت تو خيمه می زنم

طعم صدای خلوت پاکت چشيدنی ست

تا اوج ، راهی ام  به تماشای من بيا

با بالهای عشق تو پرواز ديدنی ست

 

نوشته شده در پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:,ساعت 17:54 توسط سعید | |

 

 

 

 

 

بازم احساس تنهایی میکنم.تنهای تنها در

سرزمینی نا اشنا میان حقایقی که ازان  

گریزانم در این هنگام دنبال کسی میگردم

تا حرف دلم رو برایش باز گوکنم اما وقتی

از همه کس وهمه چیز ناامید می شوم به خلوت

ترین مکان پناه می برم وبه دور از چشم

دیگران اشک می ریزم اشک هایی که بیان

کننده درد های درونی ام هستند ودر میان

اشک هایم تو را صدا می زنم ومی خواهم که

کنارم باشی ولی تو نیستی عزیزم وفقط یاد 

توست که به من ارامش میده بیا پیشم 

امروز بیش از اندازه به تو

محتاجم ....باورم کن...

 

نوشته شده در پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:,ساعت 17:51 توسط سعید | |

 

 

!... تنها ترین تنها منم...!

   

 

هر شب وقتی تنها میشم حس می کنم پیش منی...

دوباره گریه ام میگیره انگار تو آغوش منی...

روم نمیشه نگات کنم وقتی که اشک تو چشمامه...

با اینکه نیستی پیش من انگار دستات تو دستامه...

بارون میباره و تو رو دوباره پیشم می بینم...

اشک تو چشام حلقه میشه دوباره تنها میشینم...

قول بده وقتی تنها میشم باز هم بیای کنار من...

شبای جمعه که میاد بیای سر مزار من...

دوباره از یاد چشات زمزمه ی نبودنم...

ببین که عاقبت چی شد قصه ی با تو بودنم...

خاک سر مزار من نشونی از نبودنت...

دستهای نامردم شهر چرا ازم ربودنت...

به زیر خاکمو هنوز نرفتی از خیال من...

غصه نخور سیاه نپوش گریه نکن برای من...

دیگه فقط آرزومه بارون بباره رو تنم...

دوباره لحظه ها سپرد منو به باد رفتنم...

دیگه فقط آرزومه بارون بباره رو تنم...

روسنگ قبرم بنویس...


(تنها ترین تنها منم)...

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:,ساعت 17:47 توسط سعید | |

 

 

 

تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست

تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در ان نیست

تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کرده ام

تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند تنهاست

تنهایی را دوست دارم زیرا  ...........

در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست

                               و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد ..........

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:,ساعت 17:33 توسط سعید | |


Power By: LoxBlog.Com